شرح دعای مکارم الاخلاق(110 )
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: یا على! اثقل الجهاد من اصبح و لا یهم بظلم احد.
رسول اکرم به على (ع) فرمود: برترین جهاد این است که آدمى صبح کند در حالى که نیت ستم احدى را در دل ندارد و فکر ظلمى را در سر نمىپرورد.
به شرحى که توضیح داده شد ظلم نمودن یا معلول جهل و نادانى است یا ناشى از ضعف و ناتوانى، آن کس که ظلم و عدل را مىشناسد و از حدود آنها به خوبى آگاهى دارد و همچنین آن کس که در مقابل دشمن برون یعنى رقیب خود یا دشمن درون یعنى هواى نفس خویش نیرومند و تواناست نیازى ندارد که براى نیل به هدفهاى خود از در ظلم وارد شود، دروغ بگوید، خیانت کند، بىگناهى را متهم نماید، خونى را به ناحق بریزد، و دهها ظلم دیگر از این قبیل، او در کمال قوت و قدرت راه صحیح خود را بر اساس عدل و دادگرى مىپیماید و سرانجام با سربلندى و پاکدامنى پیروز مىگردد. امام سجاد (ع) در یکى از دعاهاى خود بر همین مبناى اساسى در پیشگاه الهى سخن گفته و ذات اقدس او را از ظلم مبرا و منزه خوانده است.
و قد علمت انه لیس فى حکمک ظلم و لا فى نقمتک عجله و انما یعجل من یخاف الفوت و انما یحتاج الى الظلم الضعیف و قد تعالیت یا الهى عن ذلک علوا کبیرا.
بار الها! مىدانم که در حکم تو ظلم نیست و در کیفر اعمال گناهکاران شتاب ندارى زیرا کسى در کار خود عجله مىکند که از فوت شدن فرصت خائف باشد و آن کس که ضعیف و ناتوان است به ظلم احتیاج دارد. بار الها! تو از این نقائص در حد اعلى مبرا و منزهى.
حضرت زینالعابدین (ع) در قسمت اول این قطعه از دعا که موضوع سخنرانى امروز است، پس از ذکر صلوات، به پیشگاه الهى عرض مىکند:
و لا اظلمن و انت مطیق للدفع عنى، بار الها! موجباتى را فراهم آور که من مورد ستم دگران واقع نشوم که تو قادرى آن را از من بگردانى.
دعاى امام (ع) شامل ظالمهاى دو گروه مىشود: گروه اول کسانى هستند که از مقام امام آگاهى ندارند و حدود الهى را دربارهى آن حضرت نمىشناسند و بر اثر جهل و نادانى ظلم مىکنند، گروه دوم کسانى هستند که تا حدى به مقام امام معرفت دارند ولى برده و بندهى هواى نفس خویشتناند و براى اقناع تمایلات و نیل به هدفهاى غیر مشروع خود به امام ستم مىکنند، حضرت على بن الحسین علیهماالسلام دفع ظلم هر دو گروه را از پیشگاه حضرت بارىتعالى درخواست مىنماید. در پایان بحث ظلم به موقع است این نکته خاطرنشان گردد که تنها مخلوق خداوند نیست که مورد ستم بشر واقع مىشود بلکه انسانهاى نادان و هوىپرست بر اثر شرک، ذات اقدس الهى را نیز مورد ستم قرار مىدهند. قرآن شریف از زبان لقمان حکیم نقل نموده که به فرزندش فرمود:
یا بنى! لا تشرک بالله، ان الشرک لظلم عظیم، فرزند عزیز! به خداوند، شرک نیاور و براى او عدیل و نظیرى قرار مده که شرک ظلمى است بس بزرگ.
در آیهى دیگر، خداوند فرموده است:
الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون،
کسانى که ایمان آورده و ایمان خویش را به ظلم نیالودهاند داراى ایمنى هستند و از نعمت هدایت بارىتعالى برخوردار.
روى عن عبدالله بن مسعود قال: لما نزلت هذه الایه شق على الناس و قالوا یا رسولالله: و اینا لم یظلم نفسه؟ فقال صلى الله علیه و آله: انه لیس الذى تعنون. الم تسمعوا الى ما قال العبد الصالح: یا بنى لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم.
از عبدالله بن مسعود روایت شده که وقتى این آیه بر رسول گرامى نازل شد، براى مسلمانان گران آمد. به پیمبر عرض کردند: کدام یک از ما به نفس خود ظلم نکرده است؟ بنابراین طبق این آیه هیچ یک از ما ایمنى نخواهد داشت. رسول اکرم (ص) فرمود: مقصود از آیه آن نیست که در فکر شما آمده، مگر نشنیدهاید که بندهى صالح خداوند به فرزندش فرمود: شرک به بارىتعالى نیاور که شرک، ظلمى است بزرگ، یعنى مقصود از ظلم در این آیه شرک به حضرت بارىتعالى است.
ظلم شرک دربارهى خداوند ممکن است ناشى از جهل مشرک باشد، از این نظر که دربارهى مخلوق ناچیزى به افراط گراییده آن را از حد مخلوق بودن خارج نموده و همقدر آفریدگار قرار داده است و پرستش را که به ذات اقدس الهى اختصاص دارد دربارهى آن آفریدهى جماد معمول داشته است، و ممکن است ظلم شرک، ناشى از هواىپرستى باشد یعنى بتپرست مىداند که قطعه سنگ یا چوبى که پدرانش به صورت بت درآوردهاند لیاقت پرستش ندارد ولى هواى نفس فرمان مىدهد تعصب قومى را حفظ کن، معبود پدران خویش را از یاد مبر، و بت باقیمانده از
آباى خود را همچنان بر کرسى خدایى نگاهدارى بنما. گناه شرک نزد حضرت بارىتعالى آنقدر مهم است که صریحا در قرآن شریف فرموده:
ان الله لا یغفر ان یشرک به، خداوند گناه کسى را که به او شرک آورده است نمىآمرزد و او را مشمول عفو خود قرار نمىدهد.
از آنچه مذکور افتاد روشن شد که امام (ع) در قسمت اول این قطعه از دعا که موضوع سخنرانى امروز است به پیشگاه الهى عرض مىکند: بار الها! تو قادرى ظلم ظالم را بگردانى، موجباتى را فراهم آور که من مورد ستم دگران واقع نشوم.
در قسمت دوم دعاى امروز عرض مىکند:
و لا اظلمن و انت القادر على القبض منى، بار الها! چنان کن که از من نیز به دگران ستمى نرسد که تو مىتوانى مرا از آن بازدارى.
نظیر آنچه در دعاى «مکارمالاخلاق»، موضوع سخنرانى امروز آمده است امام سجاد (ع) با تعبیر دیگرى آن را در دعاى چهاردهم صحیفهى سجادیه از پیشگاه الهى خواسته است:
اللهم فکما کرهت الى ان اظلم فقنى من ان اظلم.
بار الها! همانطور که نمىخواهى من مورد ظلم و تعدى واقع شوم مرا نگاهدارى و محافظت فرما تا به دگران ستم نکنم.
با توجه به اینکه قضاى قطعى بارىتعالى بر این تعلق گرفته است که بشر در اعمال تشریعى و تکالیف دینى آزاد باشد، لازم است نگاهدارى و قبض مردم از ارتکاب ظلم که در دعاى امام آمده به گونهاى واقع شود که منافى با اصل اختیار و آزادى انسانها نباشد. خداوند براى تحقق بخشیدن به این هدف مقدس و بازداشتن مردم از اعمال ظالمانه با
حفظ جهات آزادى، برنامهى تعلیم و تربیت را به وسیلهى پیمبران پایهگذارى نمود و در تمام قرون و اعصار، افراد شایسته و لایقى را براى تربیت انسانها مبعوث فرمود تا با سعى و مجاهده، مردم را به صراط مستقیم انسانیت سوق دهند و از نعمت عدل و انصاف برخوردارشان سازند و این مطلب صریحا در قرآن شریف آمده است:
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط.
ما رسولان خود را با ادلهى روشن و کتاب و میزان فرستادیم تا مردم را آنچنان بسازند و به گونهاى تربیت نمایند که خودشان به جاذبهى معنوى و کشش روحانى به عدل و دادگرى قیام نمایند.
ملاحظه مىکنید که در این آیه تصریح شده که هدف بعث رسل و انزال کتب این است که قیام مردم در جامعه بر اساس عدل باشد. اولین قدمى را که تمام پیمبران الهى در راه انسانسازى و تربیت مردم برمىداشتند اقامهى بزرگترین عدل یعنى احیاى توحید و یکتاپرستى و سرکوب نمودن عظیمترین ظلم یعنى اماتهى شرک و بتپرستى بود. یکتاپرستى، مردم را از بندگى و بردگى غیر خدا آزاد مىسازد، به آنان عزت نفس و شخصیت مىبخشد، و این حالت روانى، خود عامل بسیار موثر در اجتناب از ظلم و تعدى است. ولى انبیا براى از میان بردن بت و نابود ساختن اندیشهى بتپرستى صدمات و لطمات بسیار دیدند و با تعصبهاى جاهلانهى مردم نادان سخت مواجه بودند، تا جایى که بعضى از آنان جان خود را از دست دادند، اما سرانجام توانستند با حفظ آزادى و اختیار بشر گروهى را بیدار کنند، آنان را به خود
آورند، نیروى عقلشان را به فعالیت وادارند، و از راه باطل شرک بگردانند و به خداى یگانه متوجهشان نمایند. از پى استدلال عقلى، در اثبات توحید و ابطال شرک و اینکه توحید عدل است و شرک ظلم، سخن از عدل و ظلم اخلاق و اعمال و افعال به میان آوردند و موضع واقعى هر یک از آنها را طبق دستور بارىتعالى توضیح دادند و افراط و تفریط هر یک را بیان نمودند و در ضمن فواید عدل و زیانهاى ظلم را در زندگى دنیا خاطرنشان ساختند، و به قوم خود فهماندند که رعایت عدل علاوه بر فواید دنیوى موجب پاداش اخروى و اجر الهى است و اعمال ظالمانه با زیانهاى دنیوى عذاب قیامت و کیفر الهى را در پى دارد. اگر کسانى در دنیا به ظلم آلوده شدهاند و به جان و مال و عرض مردم تجاوز نمودهاند باید آنها را در دنیا تصفیه کنند و صاحبان حق را راضى نمایند و با توبه و استغفار، حقوق مردم از میان نمىرود.
عن شیخ من النخع قال قلت لابىجعفر علیهالسلام: انى لم ازل والیا منذ زمن الحجاج الى یومى هذا فهل لى من توبه. قال فسکت ثم اعدت علیه فقال: لا حتى تودى الى کل ذى حق حقه.
پیرمردى از نخع مىگوید: به امام باقر (ع) عرض کردم: من از زمان حجاج تا امروز والى و استاندار بودهام، آیا براى من توبه هست و مىتوانم با استغفار، آلودگى خویش را برطرف نمایم؟ حضرت سکوت کرد. مىگوید دوباره پرسیدم. فرمود: با توبه نمىشود مگر حق هر صاحب حقى را به وى ادا کنى.
اگر در دنیا انسان مغرور و مسئولى از پى راضى کردن صاحبان حق نرود باید در قیامت به انتظار تصفیهى حساب سخت و کیفر شدید
الهى باشد. در قرآن شریف آمده است:
ان ربک لبالمرصاد، پروردگارت در کمینگاه، مراقب اعمال و افعال مردم است.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: المرصاد قنطره على الصراط. لا یجوزها عبد بمظلمه عبد.
امام صادق (ع) فرمود: «مرصاد» نقطهى مرتفعى است بر صراط که از آن گذر نمىکند بندهاى که مورد مطالبه و موآخذه مظلومى باشد.
نتیجه آنکه خداوند با رعایت آزادى و اختیار، بشر را به وسیلهى پیمبران هدایت مىنماید، نیک و بد، حق و باطل، و عدل و ظلم را در شئون مختلف به وى ارائه مىکند. این مردماند که مىتوانند آزادانه آن را بپذیرند یا به اختیار خویشتن آن را رد کنند، و این مطلب صریحا در کتاب مجید آمده است:
انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا.
ما راه را به انسان ارائه مىکنیم و به مسیر سعادت و کمال، هدایتش مىنماییم، او آزاد است، مىتواند نعمت هدایت ما را شکرگزار باشد و مىتواند آن را کفران نماید.
امام (ع) در قطعهى دوم دعا، موضوع بحث سخنرانى امروز، به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
و لا اظلمن و انت القادر على القبض منى: بار الها! چنان کن که از من به دیگران ستمى نرسد که تو مىتوانى مرا از آن بازدارى.
مراد امام از قبض و بازداشتن سلب آزادى و اختیار نیست، بلکه
مىخواهد عرض کند: بار الها! تو مقلب القلوبى و دلها در قبضهى قدرت توست، اگر اراده فرمایى مىتوانى انسان دعاکننده را مورد حمایت و نصرت مخصوص خود قرار دهى، در اندیشه و فکرش تحول و دگرگونى ایجاد نمایى و در ضمیرش موجباتى را فراهم آورى که خودش آزادانه از نیت ظلمى که در سر پرورانده و به انجامش تصمیم گرفته است منصرف شود، دست تجاوز به شخص مورد نظر دراز نکند و دامن خویش را به گناه ظلم نیالاید. همچنین تو مسبب الاسبابى، قدرت دارى در خارج از وجود دعاکننده موجباتى را فراهم آورى که از ظلم مورد نظرش آزادانه خوددارى نماید، مثلا اگر دعاکننده تصمیم داشت از مسلمانى که موجب آزردگى و رنجش خاطرش گردیده در مجلسى یا حضور جمع غیبت نماید و با این جرم بزرگ، رنجش خویش را جبران کند اما در لحظهاى که مىخواست زبان به غیبت بگشاید یکى از دوستان صمیمى و ارزشمند آن شخص که بنا بود مورد غیبت واقع شود در مجلس حضور یافت، با آمدن او از تصمیم خود گذشت، همچنان لب فروبست و از غیبت صرفنظر نمود. بنابراین، امام (ع) از جملهى: «و انت القادر على القبض منى» خواستار سلب آزادى و اختیار از دعاکننده نیست، چه آنکه این دعا برخلاف سنت الهى در آزادى بشر است، بلکه مقصود این است که در هر مورد با عاملى موثر یا رویدادى مناسب زمینهاى فراهم آید که دعاکننده با اختیار خویش از ستم چشم بپوشد و خود را به ظلم آلوده ننماید.